محل تبلیغات شما
روزهای زیادی خودم رو مجبور می‌کردم که برخلاف میلم از خونه بزنم بیرون، روزایی که دنیای بیرون از اتاق کوچیک و گرمم، زیادی بزرگ و سرد و البته وهم‌برانگیز بود. دو ماه گذشته رو ولی با خیال راحت همین‌جا موندم و بیشترش رو فکر کردم که: هی! چقدر زندگی وقتی از خودت انتظاری نداری، راحته!» به این فکر کردم که چقدر افکارم در مورد خریدن لباس‌های خنک و خوشرنگ تابستونی، قشنگ نبودن پاهای بزرگم توی کفش‌های باز و کاشت ناخن به عنوان یه راه حل زیباشناسانه، پیدا کردن دروغ‌های

یک روز نواختن یک ساز موسیقی را یاد می‌گیرم.

پاییز پشت پنجره ایستاده‌است.

یک روز نقاشی را ترک خواهم کرد

رو ,بیرون ,فکر ,چقدر ,پاهای ,نبودن ,فکر کردم ,کردم که ,و خوشرنگ ,خنک و ,لباس‌های خنک

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه دبیران عربی متوسطه دوم کامیاران