محل تبلیغات شما
پردیس امروز، آدمیه که بیشتر از همیشه احساس می‌کنه از دست داده و تهی شده. دو تا ژوژمان امروز، آخرین تحویل کارهای دوره کارشناسیم بودن. دانشجوی نقاشی بودن هنوز هم شبیه یه رویاست. آدمی که هر روز با جعبه رنگ و بوم و مقوا، با اتوبوس سبز رنگ فرودگاه می‌رفت دانشکده فنی. آدمی که کران رو داشت. جلسه‌های متعدد، خستگی‌های دیوانه‌کننده. گروه سه نفره‌مون. وقتایی که سه تایی می‌رفتیم دفتر مدیر موزه صنعتی چای دارچین و نون خامه‌ای می‌خوردیم و نقشه می‌کشیدیم تا یه دفتر توی

یک روز نواختن یک ساز موسیقی را یاد می‌گیرم.

پاییز پشت پنجره ایستاده‌است.

یک روز نقاشی را ترک خواهم کرد

سه ,یه ,رنگ ,دفتر ,امروز، ,آدمی ,آدمی که ,سه نفره‌مون ,گروه سه ,دیوانه‌کننده گروه ,نفره‌مون وقتایی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها